بزرگداشت قهار عاصی شاعر افغان، در ایران
| ||||||||||||||||||||||
کبوترهای سبز جنگلی در دوردست از من
سرود سبز میخواهند من آهنگ سفر دارم من و غربت من و دوری خداحافظ گل سوری! این قطعه شعری از قهار عاصی شاعر فقید افغان است که اهل ادب افغانستان و ایران، اخیراً در مراسمی در تهران، یاد او و دو شاعر فقید دیگر افغان (نادیا انجمن و لیدا امید) را گرامی داشتند. (لیدا امید در زمان طالبان دست به خودسوزی زد و نادیا انجمن، سال گذشته براثر یک مشاجره خانوادگی درگذشت). این جلسه، به مناسبت دوازدهمین سال درگذشت قهار عاصی، با عنوان "شاعران سوخته دیار من"، از سوی خانه هنرمندان و فرهنگیان افغانستان، با همکاری خانه ادبیات افغانستان و کانون ادبیات ایران در تالار بتهون خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این محفل، دکتر ابراهیم خدایار استاد دانشگاه در ایران و هادی سعیدی کیاسری شاعر معاصر ایران درباره شعر و شخصیت قهار عاصی سخن گفتند. همچنین آرش شفاعی، سیدرضا محمدی و سیدضیاء قاسمی شاعران افغان، برای عاصی شعر خواندند و عبدالکریم تمنا شاعر پیشکسوت افغانستان نیز شعری به نادیا انجمن تقدیم کرد. عبدالقهار عاصی، زاده روستای ملیمه پنجشیر بود (???? خورشیدی) و بزرگ شده و درسخوانده کابل و از فعالان شعر افغانستان در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد خورشیدی. عاصی شاعری بود نوگرا که حتی در قالبهای کهن نیز حرف و حدیث تازهای داشت. پُرکار بود و با خود وعدهای داشت که هر سال، یک کتاب شعر به بازار روانه کند، و تا دم مرگ به این وعده عمل کرد.
شعرهای عاصی غالباً از کلیشهها و چارچوبهای پیشساخته شاعران هم ترازش بیرون میزند و به همین لحاظ، کمتر میتوان این شاعر را به هنجارهای معمول، وفادار دید. اما روح ناآرام این شاعر، علاوه بر صورت، در سیرت شعر او نیز خودنمایی میکند. "از آتش، از ابریشم" عاصی ذاتاً شاعری بود دردمند، اهل موضعگیری و صراحت بیان. به همین لحاظ، غالباً با مسایل افغانستان درگیر بود و کمتر اتفاقی در کشورش افتاد که عاصی از کنارش با سکوت گذشته باشد. ولی او با این همه موضعگیری، روحیهای تغزلی نیز داشت. از او شعرهای عاشقانه لطیفی بر جای مانده است. گاهی در شعرش آمیختگی زیبایی از لحن حماسی و تغزلی هم دیده میشود که خاص خود اوست. شاید تعبیر "از آتش، از ابریشم" که نام واپسین کتاب شعر عاصی است، حکایتگر خوبی از روحیه او باشد.
عاصی به سبب همین روحیه در سالهای حاکمیت رژیم کمونیستی در افغانستان، گاه در لفافه و گاه با صراحتی شاعرانه، شعرهایی در تعارض با حاکمیت سرود. همین لحن معترض، پس از آن هم برجای ماند و کتاب "از جزیره خون" حکایتگر اعتراض اوست نسبت به وضعیت کشورش در دوران حکومت مجاهدین و جنگهای داخلی بعد از ثور (اردیبهشت) ???? خورشیدی. مهاجرت به ایران ادامه این جنگها، عاصی را همچون بسیاری دیگر از افغانها وادار به مهاجرت کرد و او از میان کشورهای دور و نزدیک، ایران را برگزید. شاید میخواست حال که از میان هموطنان بیرون رفته است، از میان همزبانان نرود. حضور بعضی دوستان شاعر افغان و ایرانی او در این کشور نیز این انتخاب را تقویت میکرد. چنین شد که در بهار ???? خورشیدی با خانوادهاش به ایران کوچید و در مشهد اقامت گزید. عاصی در ایران، هم برای ایجاد ارتباط میان شاعران مهاجر و مقیم آن کشور کوشید و هم آثاری تألیف کرد که به صورت کتاب و مقاله در این کشور چاپ شد و غالباً نیز با پشتکار محمدحسین جعفریان شاعر ایرانی و دوست عاصی همراهی می شد. "به شهر خود روم و شهریار خود باشم"
(عاصی و دریا از کابل با هم رابطهای نیک داشتند. فرهاد بسیاری از شعرهای عاصی را با آهنگ خوانده است و آخرین کتاب عاصی نیز به همت او چاپ شد.) قهار عاصی مشهد را به قصد هرات و سپس کابل ترک کرد، با همسرش میترا و تنها فرزندش مهستی. بسیار از آن زمان نگذشته بود که خبر درگذشت او براثر انفجار هاوان (خمپاره) در کارته پروان کابل، در همه جا پخش شد. "مقامه گل سوری"، "لالایی برای ملیمه"، "دیوان عاشقانه باغ"، "غزل من و غم من"، "تنها ولی همیشه"، "از جزیره خون" و "از آتش از بریشم"، شش مجموعه شعر عاصی است و "آغاز یک پایان" خاطرات اوست از جریان سقوط کابل به دست مجاهدین و جنگهای داخلی نوشته است. از او شعرهایی چاپ نشده نیز برجای مانده است که یکی از آن میان، سفرنامه او به ایران است که شاید نسخهای از آن نزد خانوادهاش باقی مانده باشد و این هم نمونه از شعر او: ملت من این ملت من است که دستان خویش را |
کلمات کلیدی: